دردونه ی مامان
سلام تابستون داره از راه میرسه و دانش آموزها دارند تعطیل می شند . فاطمه خانم دو ساله ی منم خوشحاله که خواهرهاش بیشتر توی خونه هستند و باهاش بازی می کنند. منم یکسری از کارهای فاطمه رو که در روزهای تعطیلات تابستونی خواهرهاش انجام داده رو براتون می نویسم. سعی کنید از اوقات فراغتتون به خوبی استفاده کنید تا تابستونِ خوبی رو پشت سر بگذارید. کارهای دردونه ی مامان در اوقات فراغتش هر روز تا ساعت 10 می خوابم امروز که مامانم امتحانت داشت و می خواست منو ساعت 8 بیدار کنه تا با هم به دانشکده بریم . منم کار مامانم رو راحت کردم و از ساعت 7 صبح بیدار شدم. این عکس رو جلوی دانشکده مامانم انداختم. اگه تونستید حدس بزنید کجاست؟ مامانم رفت امتحان و منو بابا و آجی زیننم با هم رفتیم توی حرم شاه عبدالعظیم حسنی برای زیارت. از وقتی به دنیا اومدم همیشه در همه امتحان ها همراه مامانم بودم.به غیر از دو سه تاش. مامانم بعد از امتحان به اومد زیارت شاه عبدالعظیم. بعد از بیرون اومدن خواست ازم عکس بگیره تا توی وبلاگ بزاره و مثل همیشه با همکاری شدید من روبرو شد.
چشم آجی زینبم خیلی به آفتاب حساسه. :) موقع خونه اومدن به مامانم گفتم می خوام روی صندلی بشینم .تنهای تنها مامانم حسابی حرص خورد. به زینب گفت تا برای کمربند ببنده تا خدایی نکرده خطری برام پیش نیاد. حسابی کمربند گردنم رو اذیت می کرد.
بعد از اینکه به خونه اومدم و لباسامو عوض کردم شروع کردم به بافتن کوبلن کوبلن رو باید خیلی با دقت ببافید
اگه به دست من نگاه کنید می بینید که من چه قدر در کوبلن بافی اوستا شدم. مواظب سوزن هم باشید که زیر دست و پا نیفته
موقع کار هنری سعی کنید تغدیه خوب داشته باشید تا ضعف نکنید
و بعد به کارتون با جدیت ادامه بدین.
ولی به خاطر اجرای قانون اون رو بستم.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |