دردونه ی مامان
فاطمه قرآنم بلده بخونه قرمز ها رو فاطمه میگه: بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله صمد لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفوا احد. یادم رفت بهتون بگم وقتی می خواد شیطونی کنه ، هر چی بهش میگیم فاطمه میگه: اَگیستان مثل این: جوجه جوجه اگیستان نوکت سرخ و اگیستان تخم خود را اگیستان چه گونه بیرون اگیستان گفتا جایم اگیستان دِبِه جونم کوجایی پِشِ من نامایایی یعنی: زینب جونم کجایی چرا پیش من نمیایی؟ تِلِ دِبِشِ یعنی: تل زینبِ به من میگه: دا مَنِه . پاشو یعننی از روی مبل پاشو ، جایِ منه شعرهایی رو که فاطمه یاد گرفته اینها هستند من می خونم براش اونم ادامه میده. قسمت های قرمز رو فاطمه گفته. یه توپ دارم گیلگیلی سرخ وسفید و آبی میزنم زمین نمیدونِ تا کجا بِلِه من این توپ و نداشتَم مشقامو خوب نویشتِ بابام بهم عیدی داد یه توپ گیلگیلی داد. کیک رو به من نشون میده و میگه: اَ اینا پیدا کَلدَم، کیک، بِگیلش
اَ دَسِ من بگیلِش اگه تونستید بگید چی میگه؟
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |